معنی نویسنده کتاب قانون
حل جدول
ابن سینا
کتاب قانون
فیلمی با بازی دارین حمسه
مولف کتاب قانون
ابن سینا
نویسنده کتاب قانون و شفا
ابن سینا
مؤلف کتاب قانون
ابن سینا
نویسنده کتاب
مصنف
کارگردان فیلم کتاب قانون
مازیارمیری
عربی به فارسی
قانون , قانون موضوعه , حکم , اساسنامه
فارسی به عربی
تشریع، تنظیم، قاعده، قانون، مرسوم
لغت نامه دهخدا
قانون. (اِخ) نام کتابی است از شیخ الرئیس در علم طب. (ناظم الاطباء). این کتاب به لاتینی ترجمه شده و کتاب حاوی رازی و گالن را نسخ کرد و تا قرن هفدهم در دانشگاه های مُن پلیه و لوزن تدریس میشد.
قانون. (معرب، اِ) اصل. (برهان) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). گویند این لغت معرب کانون است و عربی نیست لیکن در عربی مستعمل است. (برهان) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). امری است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود چون گفته ٔ نحویان ! فاعل مرفوع است و مفعول منصوب و مضاف الیه مجرور. (ترجمه ٔ تعریفات). قاعده. (برهان). رجوع به قاعده شود. رسم. (برهان). ناموس. دستور. (برهان) (ناظم الاطباء). یاسه. (ناظم الاطباء). یاسا. حکم اجباری که از دستگاه حکومت مقتدر مملکتی صدور یابد و مبنی و متکی بر طبیعت عالم تمدن و متناسب با طبیعت انسان باشد و بدون استثناء شامل همه ٔ افراد مردم آن مملکت گردد و اغراض مستبدانه ٔ اشخاص را در آن دخالتی نباشد. (ناظم الاطباء).
ترکیبات: قانون دان. قانون زن. قانون شکن. قانون شکنی. قانون گذار. قانون گذاری، قانون نواز. قانونی.
- امثال:
قانون کور است.
|| کتاب قانون، دفتر خراج. || طریقه. منوال. روش. || آئین. شریعت. || آداب. || شکل. طرز. ترتیب. نظم. (ناظم الاطباء).
قانون نویس
قانون نویس.[ن ِ] (نف مرکب) نویسنده ٔ قانون. (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
دستورها، مقررات، و احکامی که از طرف دولت و مجلس برای برقراری نظم و اداره کردن امور جامعه وضع شود،
رسم، آیین، روش،
اصل اثبات شده در یک علم: قانون نیوتن، قانون علیت،
* قانون اساسی: قانونی که پایه و اساس همۀ قانونهای مملکت و حکومت است،
فرهنگ فارسی هوشیار
داتک نامه آسا نامه (اسم) کتاب قانون کتاب شریعت.
فرهنگ فارسی آزاد
قانُوْن، نام کتاب مشهور ابن سینا که در پنج قسمت درباره طب و مطالب مربوطه بعربی تألیف نموده است،
معادل ابجد
815